Thursday, December 2, 2010

شهلا جاهد بدار اویخته شد: تراژدی باز تولید قاتل در حکومت اسلامی

حکومتی که قاتل بازتولید میکند
روحی شفیعی

امروز باز هم شاهد کشته شدن زنی بودیم که گویا زنی دیگر را بقتل رسانده بود و خود بدست یکی از افراد خانواده مقتول بنا بر امر قصاص به دار اویخته شد!
تراژدی مسئله در اینجا بازتولید قاتل در حکومتی است که مردانش بویژه انها که مال و مقامی دارند میتوانند زنان بسیاری را در خرمسراهای مدرن بنام صیغه نگهدارند و باعث و بانی فجایعی شوند از نوع انکه امروز شاهد ان بودیم.
بیائید با هم ماجرا را بازسازی کنیم:
ناصر محمد خانی، بازیگر فوتبال ایران با داشتن زن و فرزند هوای "نشاندن" زنی دیگر را دارد. چرا که نداشته باشد؟ مال و منال دارد، نام و مقام دهن پرکن دارد و بالاتر از همه اجازه رسمی حکومتی را هم دارد..دختر جوانی بنام شهلا را بدام هوسرانی خود میکشد، اغوا میکند و با خواندن یک ورد در خانه ای مینشاند تا هر زمان که دلش از زن خانگی و رسمی زده شد بسراغ او برود که جوانتر و شادابتر است.
زن جوان- بروایتی که بر طبق ان حکم قتلش صادر شد- این قرار را بر نمیتابد و با رخنه در خانه اصلی ناصر محمد خانی همسر او لاله سحر خیزان را بقتل میرساند. لاله بیگناه و مادر دوفرزند بیگناهتر در این میان قربانی هوس مردی میشود که زندگی او و قاتل او را- باز هم اگر بپذیریم که شهلا قاتل بود- بر باد داد.

انچه که طی سالهای زندانی بودن شهلا جاهد روی داد روایت تراژدی غمباریست که در پس ان واقعیتی بس دردناک از روزگار زن ایرانی و قوانین نابرابر و یکسویه مرد ساخته را در خود نهفته دارد.
نگارنده روزهای اولیه دادگاه شهلا جاهد را بیاد میاورد و گزارشاتی از حضور این زن جوان که عشق چشمانش را کور کرده بود و بجای سخن از ستمی که بر او رفته است از عشق خود به مردی سخن میراند و برای او شعر و ترانه میخواند که امروز با خونسردی هرچه تمام تر در گوشه ای زبونانه ایستاد و رقص مرگ عاشق خود را تماشا کرد. مردی زبون و بواقع نامرد!
در این میان علاوه بر دو قربانی : شهلا و لاله، فرزندان لاله نیز با ازدست دادن مادر و درگیرشدن در پیچ و خم زندگی زبونانه پدر به قربانبان زنده این تراژدی افزوده میشوند.
تا این جای صورت مسئله برمیگردد به خود حادثه و قربانی شدن یک مجموعه بخاطر هوسرانی یک مرد!
سر رشته درازتر این تراژدی عمیقتر اما بدست حکومتی است که با دادن اجازه کشتن قاتل به خانواده مقتول به جمع قاتلان میافزاید. اگر قاتلی در یک لحظه و بدون برنامه ریزی قبلی اقدام به قتل میکند در این مورد قاتل از قبل میداند که قرار است افتخار کشتن انسان دیگر را داشته باشد. افتخار میگویم گرنه ان فرد پس از گرفتن جان انسان دیگر چگونه میتواند فردای ان روز چشم در چشم جهان به زندگی عادی برگردد بدون اخساس گناه اگر، که عملش همراه با نشان افتخار نباشد!
در ایران امروز تراژدی ان نیست که مردان اجازه دارند هوسرانی را تا سرحد نامحدود بکشانند و زنان بسیاری را در این راه قربانی کنند و فرزندانی را بی مادر یا پدر.عمق تراژدی در باز تولید قاتل است.
حکومتی که اگاهانه در مواردی چون قصاص از خانواده قربانی با ارزش گذاری بر امر قصاص بدست انها یک قاتل باز تولید میکند.
به این ترازدی بنگریم که بیک روایت پسر لاله سحرخیزان و بروایتی دیگر برادر او حکم قصاص را اجرا کردند، یعنی که چهاپایه را از زیر پای شهلای جاهد کشیدند، یعنی که یک انسان را کشتند با اجازه رسمی و در برابر چشمان جهانی! وای بر ما که نمیدانیم در پس چند دهه حکومت قاتل ساز و قاتل پرور چه تراژدی عمیقتری نهفته شده است.

تراژدی باز تولید قاتل!

Sunday, September 5, 2010

Campaign Shiva in various cities

http://chrr.biz/shiva/spip.php?article115 paris


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article112 roma 2


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article111 roma 1


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article108 frankfurt


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article106 losangeles


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article102 london 2


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article96 berlin


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article56 vian(madarane azadar)


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article55 dubllin


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article49 dizhon (shiva va sekine)


http://chrr.biz/shiva/spip.php?article100 london1

Friday, September 3, 2010

شیوا نظر اهاری را ازاد کنید

کمپین ازادی شیوا در روزهای 2 و 3 سپتامبر در بیش از 10 شهر مختلف جهان گردهمائی هائی در برابر سفارتخانه های جمهوری اسلانی ایران ترتیب داد و طی ان تظاهر کنندگان با ماسک های تصاویر شیوا و پلاکاردهائی که بر انها ازادی شیوا و همه زندانیان سیاسی خواسته شده بود حضور یافتند شهرهائی که در انها این تظاهرات برگزار شدند عبات بودند از برلین ، لوس انجلس،سوئد، لندن، پاریس،واشنگتن، هنگ کنگ، ژاپن، لوکزامبورک، تورونتو.
کمپین شیوانظر اهاری امیدوار است که مقامات قضائی ایران با احترام به قوانینی که خود واضع ان بوده اند شیوا را از همه اتهامات بی اساس تبرئه و ازاد کند. گمپین شیوا نظر اهاری امیدوار است که جمهوری اسلامی ایران با احترام به قوانین و میثاقهای بین المللی که خود از امضا کنندگان انهاست همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را ازاد کند.
ویویوی زیر در یوتیوب از مراسمی که در لندن با حضور نماینده عفو بین الملل برگزار گرفته شده است
http://www.youtube.com/watch?v=Im9CO-nxLaE&feature=player_embedded

Friday, August 27, 2010

شیوا را ازاد کنید

کارزار بین المللی برای رهایی شیوا نظر آهاری

"شیوا را فورا و بدون قید و شرط آزاد کنید"
http://www.chrr.biz/shiva/index.php


شیوا نظر آهاری، شهروند 26 ساله ایرانی و مدافع حقوق بشر در حال حاضر به طور غیر قانونی در یکی از بدنام ترین زندانهای جهان به خاطر دفاع از حقوق دیگران زندانی می باشد. تاریخ محاکمه او روز 13 شهریور 89 تعیین گشته است. اتهامات اواجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم و نگران کننده تر از همه محاربه است. حداکثر مجازات تعیین شده برای محاربه در قوانین ایران اعدام می باشد.

شیوا از سال 1383 در سه نوبت مختلف دستگیر و به زندان اوین منتقل شده و مدتهای طولانی از دوران بازداشت خود را در سلولهای انفرادی سپری کرده است. آخرین بار در 29 آذر 1388 دستگیر شد و از آن زمان تا کنون در بلا تکلیفی به سر می برد چرا که تا تیر ماه امسال، قوه قضاییه از دادن جزییات اتهامات او سر باز می زد.

گروهی از فعالین و مدافعین حقوق بشر گرد هم آمدند تا به راه اندازی یک کارزار بین المللی برای جلب توجه افکار عمومی به بازداشت و اسارت غیر قانونی شیوا نظر آهاری اقدام کنند. پیام اصلی این کارزار ساده و سرراست است: شیوا را فورا و بدون قید و شرط از زندان آزاد کنید.

این کارزار روشهای ارتباطی گوناگونی را برای انتشار داستان و پرونده شیوا در سطح بین المللی به کار می برد. هزاران نفر از حامیان نامه های بسیاری را تا کنون به سازمان ملل، سفارتخانه های ایران و رسانه ها فرستاده اند و از همه سازمان های متبوع درخواست کرده اند که برای رهایی شیوا اقدامات مقتضی را اتخاذ کنند.

در مرحله بعدی از حامیان در سرتاسر جهان درخواست شده که در یک کارزاری شرکت کنند که طی آن از خانه یا دفتر کار خود عکس یا ویدئویی در حمایت از شیوا ارسال کنند. همچنین، سازمانهای حقوق بشری و غیر سیاسی مانند عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، و خبرنگاران بدون مرز مواضع محکمی علیه زندانی شدن شیوا گرفته اند و خواستار آزادی فوری او شده اند.

این کارزار هرگونه اتهامی علیه شیوا نظر آهاری ار نادرست می پندارد. شیوا فردی است دوستدار و عاشق آزادی که فعالیتهایش همیشه در جهت دفاع از حقوق آن دسته از شهروندان ایرانی بوده است که فراموش شده اند و یا حقوقشان مورد تعرض قرار گرفته است. در روزهای 11 و 12 شهریور 1389 طرفداران او در برابر سفارتخانه های جمهوری اسلامی گرد آمده و ماسکهای مزین به عکس شیوا را بر صورت خود زده تا همدردی خویش با او حمایت خود از او را به نمایش بگذارند

شهرهای تایید شده: لندن، پاریس، برلین، واشنگتن،، تورنتو
مکان، ساعت و روز تجمعات در سایت کمپین برای شیوا به روز خواهد شد
http://www.chrr.biz/shiva/index.php

برای اطلاعات بیشتر:
cmpgnforshiva@gmail.com
آمریکا - پروانه parvaneh.vahidmanesh@gmail.com
کانادا - مریم maryam.nayebyazdi@gmail.com
اروپا - رویا royakashefi@gmail.com

--

Help us free Shiva Nazar Ahari from prison

GLOBAL CAMPAIGN TO FREE SHIVA NAZAR AHARI
"RELEASE HER IMMEDIATELY AND UNCONDITIONALLY!"
Date before her court: 2 September 2010
Worldwide
August 26, 2010 - Shiva Nazar Ahari, a 26-year-old Iranian citizen and human rights defender is illegally detained in one of the world's most notorious prisons for defending the rights of others. Her trial is set for September 4, 2010. She is charged with conspiracy, collusion and most worryingly the charge of Moharebeh (waging war against God), an offence with the maximum penalty of death.
Since 2004 she has been sent to Tehran's Evin prison on three separate occasions and spent long periods of her detention in solitary confinement. Her last arrest was on December 20, 2009 and Shiva has lived in a state of limbo for most of her long detention because until June 2010 the Judiciary failed to provide any answers or specifics on her charges
A group of activists and human rights defenders have united to launch a global campaign that focuses on shedding light on the illegal detention of Shiva Nazar Ahari. The main message of the Campaign is simple: Release Shiva from prison immediately and unconditionally. The Campaign utilizes various communication methods to take Shiva's story on an international level. Thousands of supporters have already sent letters to the United Nations, Iranian embassies, and the media to urge all organizations to take action for Shiva Nazar Ahari. As a next step supporters around the world are urged to participate in the campaign from their home or office by submitting a video message or picture of support. Also, world renowned human rights and non-partisan organizations like Amnesty International, Human Rights Watch, and Reporters Without Borders have taken a firm stance against Shiva's imprisonment and demanded her immediate release.
The Campaign views any charges against Shiva's humanitarian activities as false. Shiva is a freedom-loving person whose activism work has always consisted of defending the rights of forgotten or abused Iranian citizens. On August 2 and 3, 2010 human rights supporters will gather outside Islamic Republic Embassies and wear Shiva Nazar Ahari face masks to demonstrate their solidarity with her.

Confirmed Cities so far: London, Paris, Berlin, Washington, Toronto
Other locations and times will be updated on the Campaign's website http://www.chrr.biz/shiva/index-en.php

Further information (English)
USA: Parvaneh parvaneh.vahidmanesh@gmail.com
Canada: Maryam maryam.nayebyazdi@gmail.com
Europe: Roya royakashefi@gmail.com

Friday, August 20, 2010

بيانيه مادران پارك لاله (مادران عزادار

تغییر نام، اعلام خواسته‌ها و مواضع
ما، مادران عزادار پس از يكسال عزاداري همراه با دادخواهي مصمم تر از پيش حركت خود را تا رسيدن به خواسته هاي قانونيمان ادامه خواهيم داد و در ادامه اين راه از اين پس خود را مادران پارك لاله مي ناميم چرا كه اولين ميعادگاه اين خانواده بزرگ پارك لاله تهران بوده و اولين تجمع سكوت در تاريخ 6/4/88 در همين پارك برگزار گرديد.
مادران به رغم فشار، تهديد، توهين و بازداشت از پاي ننشسته، همچنان و همه جا بين مردم حضوري فعال دارند.
مادران پارك لاله، مادراني هستند كه فرزندانشان بخاطر شركت در راهپيمايي اعتراضي، آرام و ميليوني پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري به صرف اعتراض به نتيجه انتخابات كشته شدند. اعتراضي كه با شليك مستقيم به سمت ميليون ها معترض پاسخ گفته شد و در نتيجه آن ده ها تن به قتل رسيدند.


مادران پارك لاله، مادران تمامي زندانيان سياسي، عقيدتي، فعالان مدني و زندانيان گمنامي هستند كه در زندان هاي كهريزك، اوين، رجايي شهر و ... كشته شدند، شكنجه گشتند، مورد تجاوز قرار گرفتند و يا در دادگاه هاي نمايشي محاكمه و به احكام سنگين محكوم شدند.
مادران پارك لاله، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند كه هرگز از خون فرزندانشان نخواهند گذشت و خواهان محاكمه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و ... از دهه شصت تا كنون هستند.
مادران پارك لاله، مادران تمامي جوانان اين سرزمين هستند كه توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و سپس مفقود شدند و تاكنون هيچ اثري از آنان نيست.
مادران پارك لاله، مادران تمامي مجروحان حوادث يكسال اخير مي باشند كه با معلوليت زندگي مشقت باري را پيش روي دارند.
مادران پارك لاله، اعدام را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص مي باشند و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند.
مادران پارك لاله، كه خود قرباني خشونت و تبعيض عليه زنان بوده و هستند از تمامي فعاليت هاي مخالف خشونت و برابري خواهانه حمايت مي كنند و بر همه زنان و مردان آزاده درود مي فرستند.


مادران پارك لاله (مادران عزادار) - مرداد ماه 89

Wednesday, August 18, 2010

ما زنان همه شیوا نظرآهاری هستیم ،همه ما را مجازات کنید

چهارشنبه, ۲۷ مرداد, ۱۳۸۹
چکیده : ما شیوانظرآهاری ها، همانطور که در محراب نماز می گذاریم ،در محراب باور اندیشمندان با کلکسیونی از شیطانها مبارزه می کنیم .این کلکسیون در ویترینی به طول تاریخ و عرض جغرافیا در چهار گوشه ایران و جهان چیره شده .به شیطانهای بزرگ ،شیطانهای کوچک.ما، نه براندازیم، نه محارب ،نه تبانی کننده برای ارتکاب هیچ گونه جرمی و نه مبلغ علیه نظم جمهوری اسلامی .

کلمه :دکتر محمد شریف به تازگی در مصاحبه ای نسبت به اتهامات سنگینی که دادگاه انقلاب متوجه شیوا نظرآهاری ،روزنامه نگار و فعال حقوق بشر کرده ،اظهار نگرانی شدید کرده است .یکی از این اتهامات محاربه است که مجازات سنگینی در قوانین ایران دارد.دکتر زهرا رهنورد ،هم زمان با اظهار نگرانی وکیل مدافع شیوا نظر آهاری و فعالان حقوق بشر با نوشتن یادداشتی در باره اتهامات وی ، نوشته است که همه ما زنان مثل شیوا هستیم هستیم ،پس ما را نیز متهم کنید.

به گزارش کلمه متن کامل این یادداشت به این شرح است :

برای شیوا نظرآهاری و دادگاه او ،و نتیجه دادگاهش نگرانیم.

زیرا همه ما ،شیوا نظرآهاری هستیم .ما، نیمی از جمعیت ایران، ما زنان همه شیوا نظرآهاری هستیم.به گفته وکیل شیوا ،به او سه اتهام تفهیم شده است .

یکی محاربه است و موضوع ماده ۱۸۶ و دیگری اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم است موضوع ماده ۶۱۰ و در نهایت تبلیغ علیه جمهوری اسلامی .

اما ،ما ،شیوا نظرآهاری ها ،هیچ یک از این اتهامات را قبول نداریم.

ما، نه براندازیم، نه محارب ،نه تبانی کننده برای ارتکاب هیچ گونه جرمی و نه مبلغ علیه نظم جمهوری اسلامی .

اما ما دانشجوی ستاره داریم ،زیرا از حقوق بشر دفاع می کنیم ،ما به معنای خاصی همه محاربیم ،در ادبیات قرآنی با تعبیری سرشار از اخلاق و ایمان و اخلاص ،محارب از حرب می آید و محراب نیز از همین ریشه حرب است.

ما شیوانظرآهاری ها، همانطور که در محراب نماز می گذاریم ،در محراب باور و اندیشه مان با کلکسیونی از شیطانها مبارزه می کنیم .این کلکسیون در ویترینی به طول تاریخ و عرض جغرافیا در چهار گوشه ایران و جهان چیره شده .به شیطانهای بزرگ ،شیطانهای کوچک.

شیطان فقر،شیطان نابرابری و ظلم و بی عدالتی ،شیطان دروغ و اهانت به کرامت انسانی ،شیطان قدرت و خودکامگی و تزویر ،شیطان تبعیض و خشونت .

شیوا نظرآهاری ،هیچ یک از این اتهامات را نمی پذیرد ،زیرا هیچ یک از این موارد ،مصداق محاربه به معنای قضایی و سیاسی نیست ،بیش از این به زنان ایران اهانت نکنید.

شیوای عزیز را از آن زمان که حقوق بشر را بر هر حقی ترجیح داد و در حالی که می توانست شاگرد اول کلاس مهندسی عمران باشد ،شاگرد اول دانشگاه عدالت و آزادی شد ،می شناسم.

ستاره ای که حاکمیت متکبر و دیکتاتور بر کار نامه دانشگاهی اش وارد کرد و نمی دانست که او را چون ستاره ای بر پیشانی جنبش سبز قرار می دهد و او را به قصه دختران ماه پیشانی و رویاهای مان پیوند می دهد .همان دختر قصه ها که مهمترین ویژگی اش رحم و دلسوزی برای بینوایان و ناتوانان بود . همانها که من هم به عشق آنها و برای دفاع از حق از دست رفته شان دل به دریا زده ام.

شیوا اولین کسی بود که فضاحت زندان کهریزک را برملا کرد ،آن هم در زمانی که هنوز فضاحت کودتای انتخاباتی اتفاق نیفتاده بود و در درجه اول برای او که مدافع حقوق بشر بود و برایش فرقی نمی کرد که زندانی یک قدیس باشد یا یک مبارز ،یا جانی …چرا که حقوق زندانی قاعده ای جهانی است و این مراحل بعدی است که شرافت زندانی سیاسی آبروی ملت است و همه در پی احقاق حق آنها هستیم.

امروز کینه های عمیقی که از بر ملا شدن فجایع زندان کهریزک بر پیشانی حاکمان پینه بسته گریبانگیر شیوا و همه مدافعان حقوق بشر شده است .اما شیوا تنها نیست ، آن اندیشه ای که همه حق طلبان را به هم نزدیک می کند ، همه ی ما را ، من وشیوا ،بهاره هدایت و مهدیه گلرو ، عاطفه نبوی و .. را به هم پیوسته تا تحقق حقوق انسانی ،آزادی و دمکراسی پافشاری کنیم.

Sunday, August 8, 2010

جان زندانیان اعتصابی را دریابیم

اعلام نگرانی جمعی از فعالان مدنی و سیاسی و فرهنگی
جان زندانیان اعتصاب کرده در خطر است!

وارتان" ، بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه ، زیر پنجره گل داد یاس پیر.
دست از گمان بدار! با مرگ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار ...

بیش از چهارده روز است که هفده رادمرد ایرانی در بند 350 زندانیان سیاسی اوین، در اعتصاب غذا به سر می برند. اعتراض ایشان به شرایط نامناسب زندان، برخورد نامناسب ماموران این بند و رعایت نشدن حقوقشان به عنوان یک زندانی است. 370 تن از فعالان اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، روزنامه نگاران و هموطنانی که نگران سلامتی این زندانیان هستند و در میان آنها نام چهره های شناخته شده اجتماعی و حقوق بشری و زنان به چشم می خورند، با انتشار بیانیه ای، از اعتصاب کنندگان و خانواده هایشان که برخی از انها نیز به اعتصاب کنندگان پیوسته اند، خواسته اند تا جانشان را برای خود، خانواده هایشان و برای سرزمینی که به آنها نیازمند است، حفظ کنند.
در این بیانیه همچنین خطاب به مسوولان کشور گفته شده که مسوولیت حفظ جان زندانیان سیاسی با آنهاست و لازم است تا با حفظ حقوق آنها، خطری که جانشان را تهدید می کند رفع کنند.
متن کامل بیانیه به شرح زیر است :

بیش از دوازده روز است که هفده رادمرد پرشکیب ایران، در بند 350 زندان اوین، بدنهای نحیفشان را در اعتراض به شرایط نامناسب و ستم مضاعفی که به زندانیان این بندشده است، بر پرچم اعتصاب برافراشته اند. آنها زبانشان را بر غذا بسته اند تا مگر زبانهای دیگرانی که بیش از آنها آزادی سخن گفتن دارند، به سخن در آیند و فریاد خاموش آنها را به گوش جهان برسانند.
هموطنان، جان فرزندان ما در خطر است. هفده تن از زندانیانی که به جرم فعالیتهای اجتماعی، سیاسی یا مدنی، در زندان بوده اند به شرایط نامناسبشان، اعتراض و برای نشان دادن این اعتراض اعتصاب غذا کرده اند. در میان آنها روزنامه نگاران و وبنگارانی هستند، که ما بسیاری از خبرها و تحلیلهای سالهای اخیر کشورمان را از قلم آنها شنیده ایم. در بین آنها دانشجویانی هستند که مثل همه فرزندان این خاک، به عشق خدمت به مهین، راهی دانشگاه شدند. در میان آنها فعالان مدنی و حقوق بشری هستند که همه تلاششان در سالهای اخیر ، حفظ کرامت و شان آدمیت در کشور ما بوده است. در میان آنها فعالان سیاسی بوده اند که درد وطن داشته اند و راهی پیشه کرده اند که برای آنها وعده عدالت و انصاف داشت. اما اینک این هفده تن یار تنها مانده ما در اوین، در پی بیدادی که برآنها رفته است و در گزیر از هرگونه چاره جویی و پاسخ دهی عادلانه مسوولان قضایی و امنیتی کشور، مرگ را به سفره بدنشان فراخوانده اند! تا مگر به این شرح، این فریاد و این داد بیداد شنیده شود! و در این راه، خانواده ها و برخی از مادران و همسرانشان نیز به آنها پیوسته اند.
خبرها حکایت از وضعیت وخیم چندین تن از اعتصاب غذا کنندگان و همچنین برخی از مادرانی که در اعتصاب به سر می برند، دارد.
ما جمعی از فعالان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و همچنین عده ای از هموطنانی که نگران سلامتی فرزندان رنج کشیده مان در زندان اوین هستیم، از ایشان و خانواده های نگرانشان که تا کنون پاسخی برای قانون شکنی های پی در پی در حفظ حقوق زندانیانشان دریافت نکرده اند، با حفظ حق رسیدگی درخواستهای بحق آنها، می خواهیم که اعتصاب غذایشان را بشکنند و همانگونه که روح بلندشان در برابر بیداد تا کنون پایدار مانده است، اجازه دهند تا جسمشان نیز در این راه، پایدار بماند. از ایشان می خواهیم تا وجود گرانقدرشان را برای ایران عزیز، سالم نگه دارند. از آنها می خواهیم که امید را به تن رنجورشان درهم نشکنند و از آنها می خواهیم که زنده بمانند.
درخواست ما از ایشان به معنای این نیست که در این راه با آنها همراه نبوده ایم. بلکه به این دلیل است که جان عزیز آنها باید برای خودشان، خانواده هایشان و برای سرزمین ما ایران، سالم و در امان بماند.
همچنین روی دیگر این سخن با همه مقامهای مسوول در ایران، بویژه در سیستم قضایی است. با همه ستمی که در یک سال گذشته بر بسیاری از مردم رفته است، آنچه از جانب شما شنیده شد، تنها سکوت تحقیر آمیز یا ادامه تهدیدها بوده است. آنچنانکه چندی پیش ، ماموران زندان نیز در پاسخ به خواسته های زندانیان بند 350 به آنها گفتند اوین را کهریزکی دیگر خواهند کرد!
پس به چه باید امید بست؟ با بی پاسخ نگه داشتن کسانی که فرزندانشان را، همسران، یا خویشانشان را در خیابان یا زندان از دست داده اند، با منتظر نگه داشتن زندانیان و خانواده هایشان و احکام غیر منصفانه ای که در هیچ ترازوی عدالتی ، هموزنش یافت نمی شود و با برخوردهای پر خشونت و حق کشی های مدام، با اعدام، با زنجیر و زندان، با تهدید و بازداشت، به درگاه کدام محکمه ای، دادخواهی باید کرد؟
اگر چه رعایت انصاف و عدالت، به نظر آرزوی دور و درازی است، اما تنها به این دلیل که جان فرزندان ما همچنان در دست شماست، از شما می خواهیم که در حفظ این جانهای عزیز بکوشید. آنها را همانگونه که بسلامت تحویل گرفته اید، سالم و ایمن به خانواده هایشان بازدهید. از شما می خواهیم و هشدار می دهیم که آینده کشورمان را با به خطر انداختن جان بهترین فرزندانش، اینگونه همچون پلی بی بازگشت، پشت سر خود و دیگران خراب نکنید!
امضا کنندگان این بیانیه به شرح زیرند.
آذر ایرانی، آرتا مانیا، آرزو آزادی، آرش آبادپور - کمانگیر، آرش بهمنی، آرش عاشوری نیا، آرش کیا، آرمين شريفي، ، آریا ایرانی، آزاده ثبوت، آزاده سروشاهی، آزاده دواچی، آزاده فرامرزيها، آزیتا ابراهیمی، آسو صالح، آسیه امینی، آمنه کریمیان، آیدا سعادت، آیدا قجر، آینده آزاد، احسان قمشه ای، احمد بابایی، احمد باطبی، احمد صدرحاج سیدجوادی، ارژنگ نکونام، اسماعیل ختائی، اشکان ذهابیان، اصغر فرهادی، اعظم خاتم، اقدس معصومی، اکبر سروشاهی، اکبر طلایی، اکبر عطری، اکرم محمدی، الناز انصاری، الناز محمدی، الهه امینی، الهه قهرمان، الهه موسوی، الياس خلج، اميد كوهى، امیر حسین نجبخش، امیر رشیدی، ایدا ابروفراخ، امیرحسین اعتمادی، بابک تختی، بابک خرمدین، بابک قبادی فر، بابک قناد، بانو صابری، بلال مرادویسی، بنفشه جمالی، بهاره بهبودی، بهاره محمدی اندرشون، بهرام اسماعیل بیگی، بهرام چوبینه، بهروز فدایی ، بهزاد عباسی ، بهمن امینی، بهنام زندی، بهنام نیک زاد، پارسا كيهاني، پرستو اله ياري، پروانه رضا، پرویز کوپانی، پروین اردلان، پروین پرتویی، پروین ضرابی، پریسا احمدیان، پندار نیکی، پویان فخرایی، پیمان هوشمندزاده، تارانجداحمدی، ترانه بنی یعقوب، تیمور چعفری، ثریا یعقوبی ، جبهه ملی ایران - آلمان، جلوه جواهری، جواد منتظری، حامد ناهنده، حامیان مادران عزادار ایران در لس آنجلس، حبیب علی زاده حصار ، حجت (بشیر) نظری، حجت عربی، حسن آقاخانى، حسن بهگر ، حسن جعفری، حسن زهتاب، حسن شریعتمداری، حسن عرب زاده حجازی، حسن قرمانی، حسن نایب هاشم، حسین ارشیان، حسین اقتداری، حسین علوی، حسین اضیان، حسین میرمبینی، حمید توکلی، حمید حمیدی، حمید خسرایی، حمید فراهانی، حمیدرضا مسیبیان، خدیجه مقدم، خیراله امیریان، داریوش مجلسی، داوود وائيان، درنا بندری، دکتر مهدی خزعلی، دلارام علی، راضی آریان، رامین امن گستر، ربابه تبریزی، رحمان جوانمردی، رزیتا رجایی، رضا احمدی، رضا هماسبی، رضا سیاووشی، رضا طاهری، رضا فانی یزدی ، رضا کاویانی، رضا کریمی، رضا هیوا، رضوان مقدم، رعنا قهاری، رها عسگری زاده، روح الله وري، روحی شفیعی، روژین محمدی، روشنک آسترکی ، رویا صحرائی، رویا کاشفی، ریحانه اعتمادی، ریحانه جدیدفرد، زارا امجديان، زهره ارزنی ، زهره سدپور، زهره کلانتری، زینب پیغمبرزاده، زینب شادفر، ژانت آفرین، ساحره امینی، سارا زارع، سارا کریمی، سارا نجیمی، سامان زمان زاده، ساناز محسن ور، سپهر عاطفی، سپیده یوسف زاده، ستاره هاشمی، ستایش حسنپور، ستایش نورانی نژاد، سحر سحری، سحر مفخم، سعيد شيرزاد، سعيد نعيمي، سعيده سلامي، سعید جلالی فر، سعید قاسمی نژاد، سعید کلانکی، سعید نعیمی، سفیا صادقپور، سلمان سيما، سمانه موسوی، سمیه فرید، سهیلا وحدتی، سودابه فرخ نیا، سوده روزبه إز، سوسن دیهیمی، سوسن شعبانی، سوسن طهماسبی، سولماز ایکدر، سیامک فرید، سیمین کریمی‌، شادی صدر، شاهین ابوسعید، شاهین بنی حمدی، شعله ایرانی، شقایق کمالی، شهاب الدین شیخی، شهاب فیضی، شهرام رفیع زاده، شهرزاد آل داود، شهرزاد سپانلو، شهلا آبقری، شهلا بهاردوست، شهلا روزانفر، شورانگیز داداشی، شیدا جهان‌بین، شیرین اردلان، شیرین عبادی، شیرین فامیلی، شیوا نبوی، شیوا نوجو، صادق شجاعی، صادق قهرمان، صادق کار، صبرا رضایی، صفورا الیاسی، رعباس نورانی نژاد، عباس نوربخش، عبدالکریم لاهیجی، عشا مومنی، عفت ماهباز ، علي معيني، علی افشاری، علی کبر نبری، علی اکبر مهدی، علی اکبر موسوی خوئینی، علی اکرمی ، علی انجم روز، علی ایلبیگی، علی پورنقوی، علی جمالی، علی عبدی، علی فتوتی، علی امیار، علی ماهباز، علی مختاری، علی ملکزاده، علیرضا کاظمی، فائقه اشکوری، فاطمه آدينه وند، فاطمه حقیقت جو، فاطمه رضایی، فاطمه صادقی، فاطمه رهنگ خواه، فاطمه فرهنگ خواه، فخرالسادات محتشمی پور، فخری شادفر، فرح طاهری، فرحروز رنجبر قاسمی ، فرد جوادی، فرزانه ايل بيگي ، فرزانه ابتان، فرزانه قربانی، فرشاد محمدی، فرشته فراهانی، فرشته قاضی، فرشید مقدم، فرشید یاسائی، فرناز كمالي ، فرهاد مجدآبادی، فرهمند علیپور، فروزان آصف خعی، فریبا داودی مهاجر، فریده غائب، فریده یزدی، فضالله روحانی، فهیمه خضرحیدری، فیروزه مهاجر، کاظم علمداری، کامران کرمانی نژاد، کاوه رضائی یراز، کاوه قاسمی کرمانشاهی، کاوه مظفری، کیانا کریمی، کیوان فروزان، گیتی پورفاضل ، لوا زند، لیلا صحت، لیلا موری، لیلا نظری، لیونا عیسی قلیان، ماریا جامکلاه، ماهان جزانی، مجتبی سمیع‌نژاد، محبوبه حسین زاده، محبوبه عباسقلی زاده، محبوبه محبی، محمد اسماعيل سلمان پور، محمد برزنجه، محمد بهشتی، محمد رقابی، محمد شوراب، محمد شیرزاد، محمد صادقی، مرسده هاشمی، مرضیه بخشی زاده، مرضیه شکیبا، مريم بهادران، مريم اسمين، مریم آهاری، مریم ازاد، مریم بهرمن ، مریم حکمت شعار، مریم خورسند، مریم رحمانی، مریم مالک، مریم میرزا، مزدک علی پور، مزدک یردامادیان، مزدک نصیری، مژ گان ثروتی، مسعود فتحی، مسعود قریشی، مسیح علی نژاد، معصومه زمانی، معصومه ضياء، معصومه فرجی، معصومه قمانی، منصوره شجاعی، منصوره مسعودی، منوچهر فاضل، مهديه فراهاني، مهدی پناهنده، مهدی فرد، مهدی ماه باز، مهدی وثوقی، مهدیه صالحیپور، مهران راتی، مهرانگیز کار، مهرداد بزرگ، مهرداد مشایخی، مهرنوش اعتمادي، مهرنوش زنوزی، مهشید راستی، مهناز محمدی، مهین خدیوی، میترا ابراهیمی، میترا شجاعی، میترا نجفی، میثم مهرانی، مینا جعفری، میهن جزنی، ناد ارت، نادر حاجی محسن، نازلی فرخی، نازی ساسانی، نازی عظیما، ناصر بادزاده، ناهید توسلی، ناهید جعفری، ناهید خیرابی، ناهید راد، ناهید کشاورز، نریمان رحیمی، نسرين بصيري، نسرین حمیدی، نسیم خسروی مقدم، نسیم سلطان یگی، نگار سماک نژاد، نگهدار شيري، نوشابه امیری، نوشين جعفری، نوشین احمدی خراسانی، نوشین خاکی، نوشین کشاورزنیا، نیره توحیدی، نیکزاد زنگنه، نیکلاس اندرشون، نیلوفر گلکار، هاله آگنج، هایده تابش، هایده صنعتی، هدا امینیان، هدایت سپاهی، هلن نوشته ای، هما بدهیان، هوشنگ اسدی، ویدا سروی، ویدا فرهودی، ياسر عزيزي، ياسمن نيلفروشان، یاشار دارالشفاء، یاور خسروشاهی، یوسف کریمی ‬‬

Monday, August 2, 2010

Will Evin turn into another Kahrizak?

The Islamic Republic not only does not respect international conventions on human rights which Iran is a signitory to some of them but it disregards and disrespects its own prison rules set out by the regime itself. Maltreatment of political prisoners,malnutrition and depriving the prisoners from contact with families and regular visits has driven 17 prisoners to go on hunger strike. The response is as usual harsher reaction and sending all to the solitary to spend hungry days on their own. Such is the Islamic treatment of the political prisoners who had been imprisoned unlawfully in the first place. Kindness! Compassion, brotherly love!
So far, 4 of the prisoners, Majid Dari, Ali Malihi, Gholamhossein Arshi and Zia Nabaqvi have been transferred to Evin clinic as their conditions deteriorated. Majid Tavakoli, the well-known, brave student refused to have treatment and his condition is not that good. Peyman Karimi who is suffering from diabetis was transferred to the clinic unconscious.
The authorities at prison who are mostly from the intelligence and security service had warned that they will turn Evin into another Kahrizak!
And if they can, they would. Remember Kahrizak a year ago when people were treated like hostages at a Nazi camp? When detainess were kept in hot containers without air and water let alone food and left to die?
Remember the young doctor who was there and witnessed the beyond belief crimes and later was murdered so that he never speaks of what he saw?
Never in the modern history of mankind perptrators have been shielded from their crimes as at the end when they fall from power someone, somewhere will speak out and the truth will come out.
For the Islamic Republic and the criminals who run its prisons and its security and intelligence services that day is not far. Families of all innocent men and women who have passed through the Islamic Republic prisons and had witnessed and suffered along with their loved ones, will one day sit to judge those who were the cause and the reason of those sufferings. That day will not be far. In the near future many will sit in the International Criminal Court accused of crimes against humanity. They will also sit in the Iranian courts and face thier victims and their families as did the torturers and the authorities of the last regime. The difference will be that this time Iranian people will not have their blood on their hands. Iranian people and the victims will seek justice and truth in a court which will deliver justice and truth.

Tuesday, July 13, 2010

Explosions at the Evin Prison

Families of political prisoners demanded explanations
Source: Kalameh website
In a letter to Tehran’s prosecutor, Jafari Dowlatabadi, families of political prisoners have demanded explanations regarding the explosions which were heard and the flames which rose from the Evin prison.
The letter reads:
Your Excellency, Jafari, Dawlatabadi
Greetings
On 3 July (13 Tir 1389) 2010 prisoners were frightened by the sound of loud explosions in the prison compound and which was even heard throughout the areas near the prison and the flames and smoke seen from a distance.
Some of the prisoners were still in shock when their families visited them.
We tried to pursue the matter without the involvement of the media. Since we did not receive any response from the prison authorities we are sending you this open letter and urge Your Excellency to investigate the matter and inform us of the matter which is extremely worrying for the families whose loved ones are already suffering from ill-health in Evin due to poor diet and unhygienic conditions.
Your Honour
We are grateful for the positive steps you have taken so far for the political prisoners. We urge you to send investigators to Evin to investigate the recent explosions and to inform us of the outcome. We expect that the judiciary and your Excellency give guarantee to the safety of our loved ones who are already suffering In Evin.
Families of political prisoners